سلام خدا! دیدی برگشتم!!




سلام خدا. من .. من..... 

دیدی اومدم!

دیدی بالاخره برگشتم به طرف خودت.

آخه دیدم واقعاً بجز تو هیچکس رو ندارم. هیچکس!

اومدم بگم ببخشید. من واقعا خیلی ناراحت بودم. خیلی.....

 

همه تقصیرا رو انداختم گردن تو. مثل همیشه.

اما تو! تلافی نکردی... مثل همیشه.

نمی دونم چطوری بگم ببخشید

الانم خیلی دلم هواتو کرده. خیلی زیاد.

دارم آل یاسین گوش میدم و واسه تو می نویسم.

اصلا نمیدونم چرا اینجوری دلم هوایی شده؟

کاشکی الان یه جایی بودم که

می دیدمت، احساست می کردم، باهات حرف میزدم،

برات اشک می ریختم و فقط تو بودی. فقط تو.

اما حالا ........خدا ........خدا..........

چجوری بیام؟ چجوری بگم؟ اصلا کجا بیام؟ چی بگم؟

تو که خودت همه چیزو میدونی.

تو که خودت همه چیزو دیدی.

آخه از چی واست بگم؟

از ..........نه...............

امشب میخوام تا خود صبح بشینم باهات حرف بزنم.

میخوام همه چیزو واست تعریف کنم. از اول. از اون روزی که ..........

 

آره خدا. من خوبم. خیلی خوب. خوب خوب
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد