دیروز یکی از بدترین روزهای عمرم بود. از صبح که از خواب بیدار شدم تا شب بدبیاری پشت بدبیاری . و بیشترین ناراحتی من از این هستش که باز هم اتقاقات و حرفایی که نباید در عصبانیت پیش میومد ؛ اومد.
اما خدارو شکر که امروز با همه بدیه دیروز تونستم جلوی یه اتقاق بد رو بگیرم ونذارم اون قضایا ادامه پیدا کنه و همه ترس دیروز من از امروز بود که خدا جون با کمک تو به خیر گذشت.
ازت ممنونم که همونی شد که باید میشد و باز هم ممون که این هفته سه بار لطفت به وضوح شامل حالم شد. و من حسابی از خودم خجالت میکشم.
خدایا شکرت که بازم احساس میکنم کنار خودم دارمت.
وقتی میبینم دقیقا ً همینجایی احساس آرامش میکنم.