-
یه حس متناقض
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1390 02:40
گاهی آدم تو یه موقعیت خاص قرار میگیره که نمیدونم چی میشه که نمیتونه عکسالعمل درستی از خودش نشون بده. مث من . امشب خیلی بچه گانه رفتار کردم . اول اینکه فکر نکردم و حرف زدم. دوم باعث شدم یه نفر از دستم ناراحت بشه . نمیدونم چرا اینجوری شد . خیلی وقته که دارم تمرین میکنم که ..... اما دقیقا وقتی که باید نتیجه این تمرین و...
-
ما شبیه هم هستیم .
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 15:11
تقریباً یه جاهایی خیلیییی شبیه هم هستیم . مثل فردا و پس فردا !! یا دیروز و امروز !!
-
خانوم میتونم بیشتر باهاتون آشنا بشم؟
جمعه 26 فروردینماه سال 1390 14:58
من توی یه سایتی به عنوان کاربر عضو هستم. واسه پروفایلم عکسه نیلوفر امینی رو گذاشته بودم .من فکر میکردم که به عنوان یه مجزی و بازیگر شخص شناخته شده ای باشه . اما بعد از یکی دو روز متوجه شدم که این خانوم رو کسی نمیشناسه. خلاصه پیام بود که واسه من میومد . درخواست دوستی بود که می دادن و همه مشتاق آشنایی بیشتر با من بودن (...
-
چه زود دیر میشه
دوشنبه 22 فروردینماه سال 1390 02:06
راست میگی این نیز بگذرد ولی ای کاش دیر نشه من همیشه از دیر شدن ها میترسم اما نمیدونم چرا همیشه خیلی زود دیر میشه
-
عادت عذاب آور اما شیرین
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1390 21:38
.... نمی دونم چرا نمی تونم فراموشت کنم . چند وقتی بود واسم کمرنگ شده بودی اما نمی دونم چرا کامل از دهنم پاک نمی شی ؟ آخه تا کی ؟ دیگه خسته شدم . بعد از این همه مدت چرا بازم باید کوچیکترین و حتی بی اهمیت ترین چیزا هم منو یاد تو بندازه. این چند روزه که تعطیلات بوده و من کمتر سرکار بودم و بیشتر تنها شدم خیالت بدجوری داره...
-
یکی مث خودم
دوشنبه 8 فروردینماه سال 1390 17:24
تقریباً یک ماه پیش بطور کاملاً اتفاقی به یه وبلاگ تازه برخوردم که فقط دو سه روز از سنش می گذشت. اسم وبلاگ واسم جالب بود واسه همین خیلی خوشم اومد ازش. از اون روز به بعد هر چند روزی یه بار بهش سر میزنم . نویسنده اش یه دختر همسنه خودمه . خیلی هم قشنگ می نویسه . با اینکه ندیدمش اما خیلی دوسش دارم و نمی دونم چرا حس می کنم...
-
متأسفم
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 17:21
باز هم اکثر سایت ها فیلتر شدن . این مهم نیست . مهم اینه که اول اسفند 1389 هم قراره تو تاریخ موندگار بشه . متأسفم واسه این همه زور . متأسفم واسه این همه سانسور و متأسفم واسه همه ی کسانی که ادعای راستگو بودنشون می شه . اما از همه دروغگو تر ، دغل کار تر و ظالم ترن. منم دلم می خواد با اون هموطنای تهرانیم که امروز در تاریخ...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 17:20
یه دوستی واسم واسم کامنت گذاشته بود که چرا می گم هیچ و پوچ ؟؟ منظورم از هیچ و پوچ این بود که چه فایده که هر چند وقت یه بار این همه خون ریخته میشه و هیچ وقت تو هیچ دوره ای مردم از سردمدارا راضی نبودن . یعنی اگه کسای دیگه بیان سر کار ما راضی می شیم؟ فقط یه عده ادمه بی گناه که به دنبال آرزوها و آرمان هاشون هستن کشته میشن...
-
بازم انقلاب؟
یکشنبه 1 اسفندماه سال 1389 17:16
بازم بازی های سیاسی . حالم به هم می خوره از این بحثها و جدل های سیاسی که این روزا باز دوباره شروع شده . بازم بوی خون، بازم خون و خون بازی ،بازم کشت و کشتار ، بازم دعوا سر هیچ و پوچ ، بازم 30 سال دیگه و همین آش و همین کاسه . طفلکی اونایی که واسه هیچ می میرن . کاش رویاهاشون به حقیقت می پیوست که ادم دلش نسوزه . کاش...
-
دلم واسه اون پرنده های سفید تنگ شده !!
سهشنبه 16 آذرماه سال 1389 18:53
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چقدر دلم واسه پرنده های مهاجر تنگ شده . پارسال این موقع تمام کارون سفید بود از پرنده . اما امسال متأسفانه با اینکه پاییز داره تموم می شه بجز چندتایی پرنده ، هیچ خبری ازشون نیست . امسال بدتر از هرسال بود. ماه سوم پاییز هم گذشت ؛اما هنوز هوا سرد نشده....
-
کلامی از دکتر شریعتی
جمعه 12 آذرماه سال 1389 03:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 ما می بینیم که پیغمبر اسلام در ۲۳ سال رسالتش ، اسلام و تمام احکام و عقایدش را در همان سال اول مطرح نکرد ؛ به تدریج مطرح کرد : اول مسئله توحید را طرح کرد و تا ۳ سال هیچ کلمه دیگری بر آن اضافه ننمود : " قولوا لا اله الا الله تفلحوا" خوب ،...
-
خدایا شکرت بابت آدمای حسودی که سر راهمون قرار دادی.
یکشنبه 7 آذرماه سال 1389 22:46
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 خدایا این حسودی چه حسیه که در وجود آدما گذاشتی؟؟ نمی دونم من تازگیا اینقدر حساس شدم به آدم های دوروبرم یا مردم اینقدر بد شدن. این روزا سعی کردم تمام اون چیزایی که ناراحتم می کنن رو دور بریزم و ازشون دل بکنم و به یه سری کارای عقب افتاده و کارایی که...
-
ارزش دوستی به وسعت قلب ماست
جمعه 28 آبانماه سال 1389 17:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 از دیشب تا حالا از شدت ناراحتی قلبم داره تیر میکشه . انگار یه وزنه سنگین رو سینمه و جلوی نفس کشیدن منو گرفته . خیلی سخته از یه نفر به اسم مثلاً دوست اینو بشنوی که یا امشب دوستیمون تموم می شه واسه همیشه یا همه چی درست میشه. دوستی که خودش لگدمالش...
-
ارزش دوستی
جمعه 28 آبانماه سال 1389 02:35
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سعی کن حتماً همه متن را تا آخرین جمله بخوانی یکی بود یکی نبود، یک بچه کوچیک بداخلاقی بود. پدرش به او یک کیسه پر از میخ و یک چکش داد و گفت هر وقت عصبانی شدی، یک میخ به دیوار روبرو بکوب . روز اول پسرک مجبور شد 37 میخ به دیوار روبرو بکوبد. در روزها و...
-
فواید گاو بودن
چهارشنبه 26 آبانماه سال 1389 02:07
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 با سلام خدمت معلم عزیزم و عرض تشکر از زحمات بی دریغ اولیاء و مربیان مدرسه که در تربیت ما بسیار زحمت می کشند و اگر آنها نبودند معلوم نبود ما الان کجا بودیم. اکنون قلم به دست می گیرم و انشای خود را آغاز می کنم. البته واضح و مبرهن است که اگر به اطراف...
-
بعضیا آخر هنرن !!
شنبه 22 آبانماه سال 1389 02:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بعضیا عجیب آدمای هنرمندی هستن . از هر انگشتشون یه هنر می باره. جوری که آدم متعجب میشه از این همه هنر. یکی از همین هنرا، هنر ماهی گرفتن از آب گل الوده . یکی دیگه اینکه بازیگرای ماهری هم هستن و جوری ادای آدم خوبا رو در میارن که ... تو دورویی که دیگه...
-
بازم دلم گرفته
چهارشنبه 19 آبانماه سال 1389 22:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این دو سه روز خیلی دلم گرفته بود نمی دونم از چی؟! از کی؟! از خودم از تو ازاین روزگار و بازیاش یا از کسی که... یه چیزایی، یه حرفایی داره اذیتم می کنه و آزارم می ده واسه همین بازم می خوام بنویسم تا کمی آروم شم می خوام بنویسم از لحظه هایی که با هم...
-
بابا آب داد. بابا نان داد. !!!
سهشنبه 18 آبانماه سال 1389 17:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 بابا آب داد . بابا نان داد . بابا فقط آب داد و نان داد، مامان عشق داد . بابا گول شیطان را خورد و شناسنامه اش چند بار پر شد. پر شد، خالی شد . خالی نشد،خط خورد. زن ها خط خوردند، مادر ها خط خوردند . دخترها زن شدند، زن ها مادر شدند و خط خوردند ؛ و بابا...
-
تو نگرانم نشو !!
شنبه 8 آبانماه سال 1389 03:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 امشب همه چیز رو به راه است همه چیز آرام.....آرام ... باورت می شود ؟ دیگر یاد گرفته ام شبها بخوابم " با یاد تو " تو نگرانم نشو ! همه چیز را یاد گرفته ام ! راه رفتن در این دنیا را هم بدون تو یاد گرفته ام ! یاد گرفته ام که چگونه بی صدا بگریم...
-
من اینجا هستم
شنبه 8 آبانماه سال 1389 03:18
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو می کنم. خدا پرسید: پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی؟ من در پاسخش گفتم: اگر وقت دارید. خدا خندید: وقت من بی نهایت است... در ذهنت چیست که می خواهی از من بپرسی؟ پرسیدم: چه جیز بشر شما را سخت متعجب می سازد؟ خدا پاسخ...
-
برای من
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 02:27
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم تنهاییت برای من … غصه هایت برای من … همه بغضها و اشکهایت برای من .. بخند برایم بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را… صدای همیشه خوب بودنت را دلم...
-
تو و خداوند
دوشنبه 3 آبانماه سال 1389 01:45
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 مردم اغلب بی انصاف ٬بی منطق و خود محورند٬ولی آنان را ببخش . اگر مهربان باشی تو را به داشتن انگیزه های پنهان متهم می کنند ٬ولی مهربان باش . اگر موفق باشی دوستان دروغین ودشمنان حقیقی خواهی یافت٬ولی موفق باش. اگر شریف ودرستکار باشی فریبت می دهند ٬ولی...
-
همه چیز خط خطی
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 16:11
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 زندگی خط خطی دوستی های خط خطی دوست های خط خطی کاغذ های خط خطی دنیای کاغذی خط خطی بحث های خط خطی فکرهای خط خطی کتابهای خط خطی نوشته های خط خطی خاطرات خط خطی یادگارهای خط خطی احساس های خط خطی تقویم های خط خطی روزهای خط خطی 25 تیر خط خطی 12 مهرخط خطی...
-
دوره ی ارزانی
یکشنبه 2 آبانماه سال 1389 01:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 چه کسی می گوید که گرانی اینجاست...؟ دوره ارزانیست... چه شرافت ارزان، تن عریان ارزان، و دروغ از همه چیز ارزانتر....! آبرو قیمت یک تکه ی نان... و چه تخفیف بزرگی خورده است،قیمت هر انسان خیلی از این تعبیر خوشم اومد نمی دونم کی اینو گفته ولی خیلی پا معنیه
-
پاییز را دوست دارم
جمعه 30 مهرماه سال 1389 03:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 پاییز را دوست دارم پاییز را دوست دارم، بخاطر غریب و بی صدا آمدنش پاییز را دوست دارم، بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش پاییز را دوست دارم، بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش پاییز را دوست دارم، بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش پاییز را دوست دارم،...
-
حماقت زیبا
جمعه 30 مهرماه سال 1389 02:52
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 گاهی نوشتن چقدر سخت می شه حتی واسه یه کلمه. گاهی هم کلمات مث رودخونه جاری می شن یا مث سیل نمی شه جلوشونو گرفت امشبم از اون شباییه که بدجوری دلم می خواد بنویسم اما .... اینا همش واسه اینه که امشبم نیستی مث همه ی این شبای یلدایی که بی تو گذشت اما گذشت...
-
هر زنی زیباست
چهارشنبه 28 مهرماه سال 1389 17:02
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 پسرکی از مادرش پرسید : مادر چرا گریه می کنی؟ مادر فرزندش را در آغوش گرفت و گفت : نمی دانم عزیزم ، نمی دانم !! پسرک نزد پدرش رفت و گفت : بابا ، چرا مامان همیشه گریه می کند؟ او چه می خواهد؟ پدرش تنها دلیلی که به ذهنش می رسید ، این بود : همه ی زنها...
-
زندگی ، هر چه را که بخواهی همان را به تو می دهد.
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 21:21
یک روز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود : دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مىشود دعوت مىکنیم. در ابتدا ، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مىشدند...
-
چه هوای مسمومی
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 20:02
سرم خیلی درد می کنه. چند روزه که درست و حسابی نخوابیدم. سرم سنگین شده. انگار همه ی دنیا داره دور سرم می چرخه. دارم رضایا گوش می دم. آهنگ بهونه. خیلی باهاش خاطره دارم. کلی خاطره تلخ و شیرین . حوصله حرف زدن با هیچکس رو ندارم. دیشب تا صبح بیدار بودم. الان به شدت خسته ام. از شدت خستگی خوابم نمی بره . حالم می خواد بهم...
-
دنیا خیلی کوچیکه و آدم هاش خیلی کوچیک تر .
سهشنبه 27 مهرماه سال 1389 20:02
خیلی وقته دارم به این فکر می کنم که تو چقدر تنهایی . و اینو مطمئنم که خودت باعثش شدی و دلت می خواد که تنها باشی. من واقعاً مشکل تو رو نمی فهمم .هر چند وقتی فکر می کنم می بینم تو هیچ مشکلی نداری اما دلت می خواد وا نمود کنی که مشکل داری. می دونی !! تو هیچ کسی رو به جز خودت قبول نداری. خوب مثلاً که چی؟ با این رفتارت کجای...