همیشه عادت دارم هر روز صبح که از خواب بیدار میشم تصمیم بگیرم که اون روز حالم خوب باشه یا بد . روز خوبی داشته باشم یا نداشته باشم . همه چی به خودم بستگی داره و این فکر تا آخر روز، اون روزم رو تحت تأثیر قرار میده. دارم با خودم فکر میکنم چرا از اول هفته این فکر رو واسه کل هفته نکنم یا مثلا تمام ماه ؟ خوب الان میخوام فکر کنم و تصمیم بگیرم ....... میتونم بخاطر مشکل مالی که این روزا بیشتر از پیش باهاش درگیرم ناراحت باشم امـــا از این وضعیت کمک می گیرم تا یه برنامه ریزی دقیق تری داشته باشم و اون خرج های اضافی گذشته رو نداشته باشم و بیخودی اعصاب خودمو خورد نکنم . میتونم بابت این همه کلاس و درس غر بزنم و شکایت کنم که چرا خودمو تا این حد درگیر کردم اما میخوام مشتاقانه دروازه های ذهنم رو به سمت معلومات جدید باز کنم و از این فرصت پیش اومده به بهترین شکل ممکن استفاده کنم . میتونم بخاطر طولانی بودن این روزا و کند گذشتن عقربه های ساعت ناراحت باشم اما چه بهتر اینجوری میتونم خوشحال باشم از این فرصت های اجباری بوجود اومده استفاده کنم و برنامه ریزی کنم که از زمان بیشتر استفاده کنم. از همین لحظه ها باید شروع کنم. لحظه ها پیش روی من هستن و منتظر من، که چطوری شکلشون بدم. من اینجا هستم در برابر امروز، فردا و سالهای آینده . بستگی به خودم داره که از این فرصت هایی که در اختیارم هست چطوری استفاده کنم . پس فراموش نکنیم لحظه ها، ساعت ها ، روزها ، ماهها و سالها رو خود ما هستیم که رقم میزنیم. فقط کافیه از قبل تصمیم بگیریم که میخوایم چطوری رقم بخورن !!!!!
کاش می تونستیم قبل از اینکه دیر بشه فاصله ها رو حفظ کنیم .
گاهی نزدیک شدن های زیادی باعث دوری آدمها از هم میشه .
من از این همه نزدیک شدن احساس دوری میکنم .
یاد این جمله افتادم که یکی توی پروفایلش فریاد زده بود :
دور باش اما نزدیک . من از نزدیک بودن های دور می ترسم.
اما من نمی ترسم . پشیمونم.
کاش سال 89 هیچ وقت تموم نمیشد .
روزهای زمستونی سال 89 رو خیلی دوست داشتم .
کاش هیچوقت تموم نمیشدن . یا روزهای سال 90 هم مث زمستون گذشته میشدن .
دروغگوووو باید رسوا بشه . حتی اگه بهترین دوستت باشه . امیدوارم هر چه زودتر رسوا بشهههههه.
Imran this post is just for you
I tell my words in English for i do not want you to copy it in Google translation site to know what i mean
I LOV YOU SOOO MUCh
You r a very very very special friend of mine and i really precious your friendship
معمولاً کمتر پیش میاد احساس آدم اشتباه کنه . حد اقل که واسه من اینجوری بوده !! کی میگه که ما مجبوریم دوستی های ساختگی و ظاهری داشته باشیم ؟ این وانمود کردن ها و پنهانکاری ها چه سودی می تونه واسه آدم داشته باشه مگه ؟ این روزها نمی دونم چرااا کلمه دوست بدجوری اذیتم میکنه.
خدایا امروز خیلی دلم واسه ... تنگ شده . ای کاش الان بودش . من الان باید چکار کنم ؟ خیلی تنهام . با کی باید حرف بزنم ؟ چرا من هیچکسو ندارم . نمیخوای به من یه نگاهی بندازی . خیلی وقته حضورتو تو زندگیم احساس نکردم . اینو جدی میگم از وقتی اون رفت تو هم رفتی . شایدم اول تو رفتی که اونم رفت . بهر حال اینو بدون که من خیلی تنهام و خیلی وقته که دارم باهات حرف میزنم اما جواب نمیدی . چرا جواب نمیدی ؟ به بزرگیت قسم صداتو نمیشنوم . نکنه من کر شدم .!!!!! نکنه من تو رو گم کرده باشم .!!!! خدایااااا منو میبینیییییییییییییی ؟ من اینجام . تو کجاااااااااااااایی؟
الان به شدت ناراحتم . از این همه سادگی خودم . سادگی که نه خریت . اکثر اوقات همه چیزو میبینم و حس میکنم اما هی خودمو گول میزنم و خودمو میزنم به اون راه . خوب که چییییی ؟ من نمیدونم اصلا این کار من ارزش چیو داره ؟ به جهنم که نباشه .
ای کاش سرکار نبودم و کسی نمیتونست ببینه . اونوقت با تمام وجود و با صدای بلند گریه میکردم. تا شاید کمی آروم بشم .
از ادمای دروغگو و دو رو بدم میاد . از دوستای ریاکار بدم میاد . ای کاش میدونستم این همه پنهون کاری واسه چیه ؟